همسایهها در پی انتشار بوی بد در ساختمان و عدم پاسخگویی زن همسایه با آتش نشانی و پلیس تماس گرفتند. پلیس به همراه امدادگران با شکستن قفل در وارد خانه شدند. آنها جسد زن تنها را در حالی که کبود شده بود و در شرایط بدی قرار داشت در کنار یخچال یافتند. اجاقگاز همچنان روشن بود و هیچ آثاری از به هم ریختگی در خانه دیده نمیشد.
از آنجایی که هیچ آثاری از ضرب و شتم روی جنازه به چشم نمیخورد جسد برای تعیین علت مرگ به پزشکی قانونی منتقل شد.
پزشکی قانونی علت مرگ را ایست تنفسی ناشی از سکته قلبی اعلام کرد و در گزارش پزشکی قانونی عنوان شده بود اگر این زن بلافاصله پس از سکته به بیمارستان منتقل میشد از مرگ نجات مییافت.
تلخترین بخش این تراژدی، تنهایی زن ۵۵ ساله بود که با وجود داشتن دو دختر و پسری بزرگ، آنها در یک هفته بیخبری از وی نیز با مادرشان تماس نگرفته بودند و مادر در نامهربانی بچههایش برای همیشه آنها را ترک کرده بود.
تنهایی یکی از آسیبهای بزرگ روحی و روانی است که باعث بروز افسردگی، انزوا و بعضی از بیماریهای روحی و جسمی میشود. زنان و مردان در تأثیرپذیری از تنهایی، دارای اختلافات بسیاری هستند.روحیه لطیف و ساختار شکننده روحی زنان باعث آسیبپذیری بیشتر آنها در مقایسه با گروه مردان تنها شده است.
زنانی که به دلایل مختلف از همسرانشان جدا میشوند یا همسرشان را از دست میدهند با دنیایی جدید و متفاوت از گذشته روبه رو میشوند. زنان مطلقه و حتی دختران مجردی که از خانواده جدا میشوند و زندگی در تنهایی را انتخاب میکنند با بحرانهای زیادی روبهرو خواهند شد. مسائل اقتصادی، عاطفی و برخوردهای نامناسب اقوام، دوستان و آشنایان همگی دغدغههایی است که یک زن تنها برای داشتن استقلال با آنها دست به گریبان است.
تعداد کمی از زنانی که به یک باره دچار تنهایی شدهاند، شاغل هستند و بخش عمدهای از این گروه برای تأمین نیازهای مادی و معیشتی نیازمند حمایت دیگران هستند.
بیشتر زنان تنها به دلیل بیکاری در شرایط نامطلوب اقتصادی به سر میبرند. تبعیض و تنگنظری در خصوص زنان مطلقه و تنها سبب شده آنها نتوانند شغل مناسبی به دست آورند. آنها حتی در پیدا کردن مسکن و سرپناه نیز با مشکلات فراوانی روبهرو هستند، علاوه بر مشکلات اقتصادی در اغلب موارد، کمتر صاحبخانهای تمایل دارد خانه خود را به یک زن تنها اجاره دهد، این درحالی است که تأمین سرپناه نخستین و مهمترین نیاز هر کسی است.
محدودیتهای اجتماعی باعث میشود اینگونه زنان دچار احساس حقارت شده و عزتنفس خود را از دست بدهند. یافتن مسکن و سرپناه برای آنها نه تنها پایان مشکلات در این زمینه نیست بلکه میتواند به دلیل محدودیتهای اجتماعی و تنگنظریهای اطرافیان، نقطه شروع مشکلاتی از قبیل متلکگوییها و تحتنظر گرفتن توسط برخی از اهالی محل باشد.
سوءنیتها و کنکاش در زندگی خصوصی یک زن تنها، توسط همسایههایی که وی را عامل نابودکننده زندگی خود میدانند، ضربات روحی و لطمات جبران ناپذیری برای وی به ارمغان خواهد آورد و وی را دچار سرخوردگی و احساس یأس و ناامیدی میکند.
از طرفی نگاه سنتی حاکم بر خانوادهها باعث میشود زن تنها به همراه خانواده خود زندگی نکند، زیرا طرز فکر و رفتارهای افراد خانواده که سعی در محدودکردن آزادی و کنترل رفت و آمدهای او دارند، برای یک زن مطلقه و تنها که روزگاری آزادانه تصمیم میگرفت و زندگی میکرد مساوی با احساس سرخوردگی و تباهی آزادی است.
در اینجاست که یک زن تنها علاوه بر مشکلات عاطفی ناشی از عدم حضور همسر و همدل باید مشکلاتی را که نتیجه طرزفکر و باور غلط اطرافیان و به طور کلی جامعه است را هم تحمل کند. در برخی موارد این مشکلات سبب میشود وی برای فرار از مشکلات، شتابزده و بدون تفکر و تدبیر کافی به ازدواج یا حتی ازدواج موقت مرد ناشایستی درآید.
سحر زن جوانی بود که پس از همسرش به تنهایی زندگی میکرد. همسایهها بخصوص زنهای جوان ساکن آپارتمان از حضور وی به عنوان یک زن تنها در ساختمان ناراحت بودند و وی را به چشم تهدیدی برای زندگیشان میدیدند. بوی بدی که از یکی، دو روز پیش از خانه او به مشام میرسید، بهانهای شد که یکی از آنها با پلیس تماس بگیرد و از این زن شکایت کند تا شاید سحر بفهمد که همسایهها از حضور و مسائل مربوط به وی ناراضی هستند.
مأموران پلیس با حضور در برابر خانهاش هر چه زنگ خانه را زدند جوابی نشنیدند بنابراین با هماهنگی مرجع قضایی و شکستن قفل خانه وی وارد آپارتمان شدند.داخل آپارتمان به هم ریخته بود. آنها جسد سحر را در آشپزخانه پیدا کردند، سالم بودن قفل در و پنجرهها و لوازم پذیرایی موجود در آشپزخانه حکایت از حضور یک قاتل آشنا داشت که با صحنه سازی سعی داشته انگیزه قتل را سرقت جلوه دهد.
کارآگاهان پس از تحقیقات و مظنونگیری توانستند، پسر جوانی به نام مرتضی را دستگیر کنند. وی وقتی با دلایل محکمه پسند روبهرو شد لب به اعتراف گشود و گفت: چند ماه پیش با سحر آشنا شدم، وی چندسال از من بزرگتر بود اما دختر خوبی بود و به تنهایی زندگی میکرد، از خلأ عاطفی ناشی از تنهاییاش استفاده کرده و وی را با چربزبانی به عقد موقت خود درآوردم. چندماهی از آشنایی ما میگذشت که خانوادهام دختر مناسبی را از نظر فرهنگی، اجتماعی و شرایط اقتصادی، برایم درنظر گرفتند. ازدواج با او شرایط ایدهآلی برایم مهیا میکرد، وقتی موضوع را با سحر در میان گذاشتم و خواستم به آشناییام با او خاتمه دهم مخالفت کرد. ابتدا با گریه و ابراز علاقه خواست در کنارش زندگی کنم حتی پذیرفت مخفیانه با هم باشیم، اما وقتی متوجه شد بر تصمیم خود اصرار دارم شروع به تهدید کرد و گفت: اگر وی را ترک کنم آبرویم را میبرد. هر روز بر سر این موضوع بحث و مشاجره میکردیم و هر بار تهدیدهای او جدیتر میشد. تنها راه برای رسیدن به خوشبختی را در نابودی و مرگ سحر میدیدم. به همین دلیل پیش وی رفتم و با عذرخواهی گفتم پشیمان شدهام و میخواهم زندگی خوبی برایش فراهم کنم اما وقتی برای تهیه چای به آشپزخانه رفت…
دکتر مجید ابهری، آسیبشناس در این خصوص میگوید: زنان تنها عبارتند از: زنان و دختران جوانی که پدر و مادر دارند و ازدواج نکردهاند، اما به دلیل شغلی و مشکلات دیگر بالاجبار از خانواده جدا شده و تنها زندگی میکنند و همچنین زنانی که بخاطر طلاق یا مرگ شوهر یا بلاتکلیفی زندگی در تنهایی عمر خود را سپری میکنند.
البته دختران مجرد بخاطر اینکه متحمل شکست عاطفی نشدهاند از زنان تنها یا مطلقه کمتر آسیب میبینند، زیرا زنان مطلقه تنها با توجه به شکست عاطفی قبلی مشکلات بیشتری را باید تحمل کنند، مشکلات اقتصادی، کمبودهای تربیتی فرزندان، همچنین نگاه جامعه به اینگونه زنان به نوعی است که آنها را به شک و تردید فرو میبرد، باعث افسردگی و انزوا در آنها میشود. محدودیت کمک اطرافیان باعث شده این زنان به چند گروه تقسیم شوند:
دسته اول با پذیرفتن شغل در سطوح پائین سازمانی مانند کارگری، پرستاری از سالمندان و گاهی کودکان، فروشندگی و… علاوه بر آسیب تنهایی باید خود را از نگاه و نیت آلوده مردان هوسباز دور نگه دارند. آنها سختیها را به جان میخرند و دست از پاکدامنی نمیکشند.
گروه دوم که در اقلیت هستند به دلیل باورهای دینی کمرنگ و ساختار شخصیتی ضعیف دچار آسیبهای اجتماعی میشوند.
و گروه سوم زنانی هستند که بخاطر مشکلات خانوادگی و فرهنگی و فرزندان نمیتوانند ازدواج دائم داشته باشند و به ازدواج موقت روی میآورند.
وی افزود: تنهایی زنان یکی از آسیبهای اجتماعی است که میتواند بسترساز آسیبهای دیگر باشد. حفظ پاکدامنی و عفت، تلاش برای زندگانی صادقانه، دلایلی هستند که زنان تنها را وادار به پذیرفتن برخی شرایط ناهنجار روحی میکند.
زنان تنها طعمه مناسبی برای مردان تنوعطلب و هوس باز هستند و کافی است هر فردی یک بار از مسیر درست منحرف شود.
بنابراین با ایجاد شرایط فراگیری مهارتهای فنی و تخصصی، ایجاد خود اشتغالی و مشاغل خانگی و کمکهای بلاعوض از سوی نهادها، ایجاد امکانات روانکاوی و روانپزشکی و مشاوره برای زنان تنها و فرزندان آنها اهرمهای قدرتمند در پیشگیری از مشکلات بعدی است. نکته مهم و قابل توجه این است که: یک زن که تا دیروز متأهل بوده و میتوانسته رفت و آمد خانوادگی داشته باشد حالا اقوام و اطرافیان دایرهای قرمز به دورش کشیدهاند و نمیتواند با نزدیکترین اقوام خود و دوستانش رفت و آمد کند، حرف بزند و حتی شوخی کند. اکثریت وی را تهدیدی برای زندگی خود میدانند در حالی که این مورد برای مردان هرگز چنین مشکلاتی ایجاد نمیکند مگر در موارد خاص. بنابراین رها کردن این افراد که حدود ۲ میلیون خانواده زن سرپرست هستند و سالانه ۶۰ هزار خانواده نیز به آنها اضافه میشود، میتواند منشأ آسیبهای جدی به خانواده باشد.
دکتر مصطفی اقلیما، استاد دانشگاه، محقق و مددکار اجتماعی نیز میگوید: وقتی زنی تنها از طرف خانواده و اطرافیان محدود میشود، رفت و آمدهای وی مورد کنکاش قرار میگیرد به سوی تنهایی و انزوا کشیده میشود. در جامعه باب شده که میگویند زنان دچار افسردگی شدهاند اما زنان تنها افسردگی ندارند بلکه امید و هدف خود را از دست دادهاند و به انزوا کشیده شدهاند.
وی افزود: راهحل این مشکل اصلاح فرهنگ و شیوه تفکر افراد جامعه است، همچنین قوانین اجتماعی در جهت حمایت از این قشر پیش برود.
در حال حاضر به دلیل نگاه جامعه و قوانین به زن او با طلاق با فاجعهای بزرگتر از همسرش روبهرو میشود.
شوک: پرستو رفیعی/